جمله همبودی مشاهده شده بین این اختلالات، نقش مهمی را دارد (کوتو[۵۲]، واتسون، رابلز[۵۳] و اشمیت[۵۴]،۲۰۰۷). در این راستا، توجه به ویژگی های نظام های ابعادی که عوامل موثر در اختلالات روانی را در پیوستار چندین عامل بنیادین در نظر می گیرند، از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر، بررسی رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی روانی، فهم ما را در سبب شناسی این اختلالات بالا می برد، برای مثال، صفت کلی تهییج پذیری منفی برای فهم اختلالات اضطرابی بوجود آمد و ممکن است علت بخشی از همپوشی بین این اختلالات باشد (کوتو و همکاران، ۲۰۰۷). این امر از طریق ارائه ی مدل­های علّی[۵۵] و شناسایی ابعادی که ویژگی های اختلالات را برجسته می کند و همچنین ابعادی که بین اختلالات روانی مختلف مشترک است و هم پوشی بین آنها را توجیه می کند، صورت می گیرد. علاوه بر موارد ذکر شده، تعیین مولفه های اساسی و مهم در هر یک از علایم اختلال های اضطرابی و افسردگی می تواند پیشنهاد های سازنده ای را در جهت پیشگیری و همچنین تعیین خط مشی های درمانی ارائه کند (براون[۵۶]، ۲۰۰۷). همچنین یافته­ها نشان می دهند که این ویژگی ها می توانند در مفهوم سازی موردی و فراهم کردن پیش آگهی های مرضی مفید باشند، هرچند مطالعات طولی بیشتری برای تأیید این مسئله وجود دارد. در حقیقت، شواهد تازه ای مبنی بر مفید بودن ارزیابیهای شخصیتی در برنامه ریزی درمانی وجود دارد (باگبی[۵۷] و همکاران، ۲۰۰۸؛ کویلتی[۵۸] و همکاران، ۲۰۰۸). ویژگیهای شخصیتی همچنین می توانند راهنمایی برای تلاشهای پیش گیرانه باشند، و مطالعات قبلی نشان داده­اند که این ویژگیها می توانند در مشخص کردن افرادی که خطر مبتلا شدن به یکی از بیماریهای روانی در آنها بیشتر است مفید باشد (کوتو، گامز، اشمیت و واتسون، ۲۰۱۰).

از سویی با عطف توجه به این امر که اختلال وسواسی- جبری از جمله اختلالات اضطرابی ناتوان کننده است که ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی چشمگیری را باعث می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا ، ۲۰۰۰؛ کران، سیینمن و داونپورت، ۱۹۹۶) و سالانه هزینه های اجتماعی و اقتصادی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می نماید (بارلو، ۲۰۰۲) و با توجه به اینکه از هر ۴۵ نفر در جامعه یک نفر مبتلا به این اختلال هستند (رسموسن و ایسن، ۱۹۹۲) و برآوردهای بالینی افکار وسواسی و اعمال وسواسی در دامنه ی ۱۳% تا ۴۹ % قرار دارد (فولانا  و همکاران، ۲۰۰۹) و با توجه به این موضوع که اختلال وسواسی- جبری معمولاً با اختلال های مهمی همراه است و از نظر آسیب زایی در طبقه بندی “جدی” قرار می گیرد (کسلر  و همکاران، ۲۰۰۵). از طرفی لازم بذکر می باشد که بیش از ۹۰% افراد جامعه علایم وسواسی- جبری را با همان کیفیت و شکل افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری  تجربه می کنند (راکمان و دسیلوا[۵۹]، ۱۹۷۸؛ پوردون[۶۰] و کلارک، ۱۹۹۳).

بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده، پژوهش حاضر با بررسی ارتباط صفات شخصیتی بهنجار با زیرگونه­های[۶۱] چهارگانه­ی علائم وسواسی- جبری می تواند پیشنهاد های سازنده ای را در جهت پیشگیری و همچنین تعیین خط مشی های درمانی  اختلال وسواسی – جبری در اختیار متخصصان بالینی قرار دهد.

۴-۱ اهداف پژوهش

۱-۴-۱ هدف کلی

تعیین روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با زیرگونه های چهارگانه­ی علائم وسواسی- جبری

۲-۴-۱ اهداف اختصاصی

تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی آلودگی
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی تقارن/نظم
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی احتکار
تعیین رابطه ساختاری تکانشوری با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
تعیین رابطه ساختاری باز بودن به احساسات با علائم زیرگونه ی آلودگی
تعیین رابطه ساختاری نظم با علائم زیرگونه ی تقارن/نظمتعیین رابطه ساختاری خویشتن داری با علائم زیرگونه ی احتکار
۵-۱ فرضیه‌های پژوهش

بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی آلودگی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی تقارن/نظم رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی احتکار رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی تکانشوری با علائم زیرگونه­ی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی بازبودن به احساسات با علائم زیرگونه­ی آلودگی رابطه منفی وجود دارد.

ادامه مطلب

 

دیگر سایت ها :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت