پایان نامه بازاریابی و توسعه فروش:تعریف و محتوا استراتژی
تعریف و محتوا استراتژی

 استراتژی چیست؟

تقریبا از هرکس بپرسید خواهد گفت که استراتژی یک نقشه است و نوعی مسیر اقدام آگاهانه و مورد نظر، یک رهنمود ( یا مجموعه ای از آن ها) برای برخورد با یک وضعیت. کودک برای عبور از یک نرده « استراتژی » دارد و هر شرکت نیز برای تسلط بر بازار از « استراتژی» بهره می برد. بر مبنای این تعریف، استراتژی ها دو ویژگی اساسی دارند، یکی آنکه پیش از به کار بردنشان ایجاد می شود و دوم آنکه آگاهانه و هدف دار به وجود می آیند.

اغلب به طور روشن و در قالب مدارک رسمی به نام طرح ها بیان می شوند و گاهی نیز زسما بیان نمی شوند ولی به همان روشنی در ذهن کسی وجود دارند.

واژه‌ی استراتژی از لغت یونانی ساترات‌گوس (استرات‌گی) به معنای هنر ژنرال برگرفته شده است و در دایره‌المعارف بریتانیکا، هنر برنامه‌ریزی و هدایت عملیات نظامی تعریف شده است. اما هندرسون استراتژی را ایجاد یک مزیت منحصربه‌فرد برای تمایز سازمان از رقبا می‌داند. مشاوران مک‌کینزی درک ابعاد مختلف ساختار صنعت و مبانی رقابت در آن، و مارکیدز هنر خلق جایگاه برتر برای شرکت را در تعریف استراتژی آورده‌اند.

زنده‌یاد دکتر وفا غفاریان و دکتر مهدی کیانی ماهیت استراتژی را تشخیص فرصتهای اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منابع نهفته در آنها می‌دانند و درونمایه‌ی اصلی استراتژی را فرصتها می‌دانند و تأکید می‌کنند بدون دستیابی به فرصتهای استراتژیک، منابع استراتژیک در کار نخواهد بود.( درگی، 1383)
همان‌طور که از تعاریف فوق برداشت می‌شود، استراتژی درباره‌ی این است که بنگاه چگونه به هدفهای خودش می‌رسد، استراتژی درباره‌ی تأمین هدف است، پس وسیله است نه هدف. استراتژی کسب‌وکار در مورد چگونگی بسیج کردن منابع بنگاه برای دستیابی به هدف است و این هدفها در واقع منظور و موجودیت شرکت را نشان می‌دهند.
ایگور‌ اسنوف می‌گوید: استراتژی، موضع شرکت است در ارتباط با محیط پیرامونشان، به‌نحوی که برای آنها موقعیت ایجاد کند و به‌نحوی که آنها را از اتفاقات غیر‌مترقبه مصون بدارد. استراتژی ریسکها را کم می‌کند و احتمال شکست را کاهش می‌دهد و اطلاعات از پیرامون را برای کسانی که از حس شهودشان استفاده می‌کنند، تقویت می‌کند.
در کنکاش افکار و نظریات صاحبنظران حوزه‌ی استراتژی، به این مهم می‌رسیم که جوهر و ماهیت استراتژی، انتخاب فعالیتهای متفاوت نسبت به رقبا یا انجام فعالیتهای مشابه به روشی متفاوت است. استراتژی به معنای خلق یک جایگاه ارزشمند و منحصر‌به‌فرد است که از سوی مجموعه‌ای متفاوت از فعالیتها پشتیبانی می‌شود. اما کسی‌که پیشتاز اساتید و بزرگان حوزه‌ی استراتژی است، یعنی مایکل پورتر، تأکید می‌کند استراتژی عبارت است از انجام موازنه‌ها برای رقابت، یعنی جوهر و ماهیت استراتژی انتخاب کارهایی است که نباید انجام دهیم. به عبارتی ایجاد تناسب میان فعالیتهای یک سازمان مورد تأکید پورتر است.
به همین جهت است که وظایف اساسی رهبر

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

سازمان در حوزه‌ی استراتژی در سه مورد زیر خلاصه می‌شود:
– تعریف و مراوده‌ی جایگاه منحصربه‌فرد برای سازمان
– انجام موازنه‌ها
– ایجاد و تناسب میان فعالیتها
در استراتژی، اهمیت انتخاب کارهایی که نباید انجام دهیم با اهمیت کارهایی که باید انجام دهیم برابر است، بنابراین تأکید می‌شود که هسته و مرکزیت مدیریت، استراتژی است که جایگاه سازمان را به خوبی تعریف می‌کند. موازنه‌ها را انجام داده و میان فعالیتها تناسب به وجود می‌آورد.

چندلر[1] ( 1962) که برای اولین بار واژه ی استراتژی را به کار برد، خود آن را به این صورت تعریف کرد: «استراتژی به معنای تعیین هدف های بلند مدت یک سازمان و گزینش مجموعه ای اقدامات و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به این هدف هاست» وی برای اولین بار نیز تفاوت بین استراتژی و تاکتیک را در قالب تعریف تصمیم های استراتژیک ( که با سلامت بلند مدت سازمان سر و کار دارند) و تصمیم های تاکتیکی ( که بیشتر به فالیت های روزمره مربوط می شوند) مطرح کرد.

منسفیلد و راجر[2] ( 1996) نظر « هوفر و شندل » را که در سال 1978 در کتاب ” فرمولبندی استراتژی” بیان داشته اند، را نگرش نسبتا مستقیم با « آنسوف» می دانند. آنها نیز 4 مولفه را برای استراتژی بیان می کنند که سه تای آنها یعنی تمرکز، مزیت رقابتی و هم توانی عینا مانند مولفه های مطرح شده توسط « آنسوف» هستند اما مولفه چهارم آنها، آرایش یا آماده کردن منابع با مولفه های چهارم « آنسوف» تفاوت دارد.

 

[1] Chandler

[2] Mansfield . roge

 

لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت