پایان نامه اختیارات مالکین-عقد شرکت و بیع زمانی
با تمام ایراداتی که در مورد پذیرش صلح ابتدایی مطرح شد، اگر به فرض هم که مشروعیت چنین صلحی را بپذیرم باز قرار دادن گرفتن بیع زمانی در قالب این عقد با ایراداتی روبروست. البته میتوان گفت ممکن است قرارداد بیع زمانی در قالب صلح زمانی منافع یا عین صورت گیرد. صلح منافع به این صورت که منافع به صورت زمان بندی شده در قالب عقد صلح به دیگری واگذار میشود و فرق آن با اجاره در این است که در اجاره، منافع عین مستأجره برای مدت مشخص مثلاً دو سال به مستأجر واگذار میشود، در حالی که در صلح زمانی منافع عین تا ابد و برای یک مقطعِ زمانی به متصالح واگذار میشود و انتفاع او از عین در فواصل زمانی منظم و متناوب است و چنین عقد صلحی صحیح است. چنین صلحی اثر عقد اجاره را افاده میکند و متصالحین مانند مستأجر مالک عین نمیشوند و فقط در مقطعِ زمانی خویش به صورت ادواری مالک منافع میشوند.[1] در مورد صلح زمانی منافع میتوان گفت چنین قراردادی منافع متصالحان را به خوبی تأمین نمیکند، زیرا آنان هیچ مالکیتی نسبت به عین نداشته و تنها مالک منافع هستند؛ در نتیجه حق تصمیمگیری در مورد عین را ندارند، ثانیاًَ مالک عین میتواند دست به اقداماتی بزند که به ضرر متصالحان منجر شود، برای مثال آنرا بفروشد یا هبه کند و یا تغییرات مادی در عین صورت دهد که این نقل و انتقالات و تغییرات در نهایت به ضرر متصالحان است.[2] همچنین برخی حقوقدانان[3] بر این نظرند که ماهیت بیع زمانی، تملیک زمان بندی شده عین است و خریداران مالک عین میشوند، ولی در صلح منافع، عین در مالکیت مصالح باقی میماند و فقط منافع به متصالحان منتقل
میشود. پس با توجه به ماهیت بیع زمانی، صلح منافع نمیتواند قالبی برای قرارداد بیع زمانی باشد. همان طور که اشاره شد عدهای[4] ماهیت بیع زمانی را صلح زمانی عین میدانند. زیرا تملیک عین به عوض، اثر عقد بیع است که در عقد صلح نیز حاصل است. همچنین شرط دوام در عقد لازم الرعایه نیست. این نظر را در قسمت عقد بیع نقد نمودهایم. البته بحثی در این مورد نیست که مالک میتواند در قالب عقد صلح، عین را به چندین نفر منتقل کند، اما الزماً بدین معنا نیست که بیع زمانی، عقد صلح است. بحث در مورد این موضوع مطرح است که، این قرارداد در قالب کدام عقد قرار میگیرد؟ با توجه به دلایلی که ذکر خواهد شد عقد بیع بهترین قالب برای چنین قراردادی است.
2ـ عقد شرکت
ماده 571 ق.م. شرکت را چنین تعریف میکند: «اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه». سبب شراکت یا قهری است، مانند ارث و یا ارادی است، مانند عقد شرکت (مواد 573 و 574). موضوع شرکت میتواند عین، دین، منفعت و یا حق باشد.[5] با توجه به ماده 581 ق.م.، تصرفات احد شرکا بدون داشتن اذن و یا خارج از حدود اذن فضولی خواهد بود. در شراکت با توجه به اینکه سایر شرکا نیز در جزءجزء مال سهیم هستند، لذا تصرف در آن با محدودیتهایی همراه است و مانند مالکیت مفروز نیست و حق استفاده هر یک از آنان منوط به اذن سایر شرکاست و یا اینکه شریکی نمیتواند مال الشرکه را تلف کند. اما وصف دائمی بودن در مالکیت مشترک نیز وجود دارد و مالکیت مشترک تک تک شرکا تا ابد باقی است.
[6] به موجب ماده 587 ق.م. شرکت به دو دلیل از بین میرود؛ تلف شدن تمام مال الشرکه و تقسیم آن. ممکن است طرفین فقط بخواهند منافع مال الشرکه را تقسیم کنند، بدون آنکه عین را تقسیم کنند که اصطلاحاً به این نوع تقسیم مهایات میگویند. پس مهایات، عبارت است از توافق دو نفر شریک یا بیشتر است بر اینکه منافع حاصلهی از عین را به نسبت سهامی که از عین دارند بین خود توزیع کنند.[7] توافق بر مهایات با توجه به حدیث نبوی «الناس مسلطون علی اموالهم»[8] وآیه «یا ایها الذین آمنوا لاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارهً عن تراضٍ منکم »[9] توافقی است مشروع. در مورد ماهیت مهایات نیز نظرات متفاوتی ابراز شده است: پارهای از نویسندگان مهایات را نوعی معاوضه میدانند بدین ترتیب که هر یک از شرکا قبل از افراز در جزء جزء مال شریک بوده، ولی بعد از افراز هر یک از شرکا حصه خود را در مقابل حصه طرف دیگر از دست داده و این امر با مبادله حقوق و معاوضه محقق می شود.[10] برخی نیز معتقدند که اگر چه در تقسیم و افراز مال مشاع نقل و انتقالات روی میدهد، ولی طرفین قصد مبادله و معاوضه ندارند و فقط میخواهند حالت اشاعه را از بین ببرند.[11] بنابراین تقسیم مال مشترک نه عقد است و نه ایقاع، بلکه حکمی از احکام قانونگذار است.[12] ایرادی که بر این نظر وارد نمودهاند، این است که اگرچه شرکا قصد از بین بردن اشاعه را دارند و قصد نقل و انتقال را ندارند، اما تراضی برای از بین بردن اشاعه ملازم و همراه با تراضی بر نقل و انتقال هم خواهد بود و طبعاً عنوان مبادله هم تحقق خواهد یافت. بر فرض که مبادله محقق نشود، تراضی که محقق شده و این تراضی عنوان صلح دارد،[13] لیکن در جواب گفته شده است که ملاک در مفاهیم حقوقی، اکثراً عرف است.[14]
در عرف نیز تقسیم مال مشترک، مبادله دو مال تلقی نمیشود و همچنین طرفین در واقع کیفیت سلطه مالکانه خود را تغییر میدهند و چنین عملی مبادله تلقی نمیشود. وانگهی از نظر فقهی دلیلی بر شناسایی مهایات به عنوان عقد متعارف مستقل وجود ندارد.[15] حقوقدانانی نیز این تراضی را داخل در هیچ یک از عقود معین نمیدانند و معتقدند مستند به ماده 10 ق.م. است؛ در نتیجه الزامآور است.[16] برخی از محققین در زمینه بیع زمانی برای اینکه اختلافات ذکر شده در مورد ماهیت مهایات پیش نیاید؛ معتقدند مهایات را باید به صورت شرط ضمن عقد آورد و الزام آور بودن آنرا قطعی و بی اشکال ساخت.[17] برخی از نویسندگان بیع زمانی را بیع مشاعی میدانند که متضمن نوعی مشارکت با اغیار در انتفاع از مبیع است.[18] در واقع این نویسندگان این نوع قرارداد را نوعی شرکت اختیاری میدانند. اما بین بیع زمانی و مهایات تفاوتهای اساسی وجود دارد:1ـ در مهایات توافق میان شرکاست ولی در بیع زمانی توافق یا قرارداد میان خریدار و فروشنده به وجود میآید.2ـ در مهایات مال مورد نظر مشاع است، در حالی که در قرارداد بیع زمانی، در مقطعِ زمانی خویش که در قرارداد تعیین شده شریک دیگری ندارد و مال مذکور مشاع نیست.3ـ در مهایات جوهر اساسی، «تقسیم منافع» براساس واحد زمان و توافق شرکا است، در حالی در قرارداد بیع زمانی عقد بیع میان فروشنده و تک تک خریداران واقع میشود که عین مال و منافع نیز به تبع عین به خریداران منتقل میشود.4ـ همان طور که اشاره شد برخی از حقوقدانان معتقدند که در مهایات منفعت هر شریک با شریک دیگر معاوضه میشود (اباحه منفعت معوض)، در حالیکه در بیع زمانی تملیک عین و منفعت تؤاماً رخ میدهد و اباحه منفعت معوض نداریم. 5ـ همانطور که بیان شد برخیها مهایات را عقدی جایز و قابل رجوع میدانند، در حالی که، قرارداد بیع زمانی عین موضوع قرارداد است و عقدی لازم است
[1]ـ احمد اشرفی، پیشین، صص 158 ـ 159.
[2]ـ سعید شریعتی، پیشین (بخش دوم)، ص 39.
[3]ـ کمال قاسمی، «تایم شرینگ یا صلح منافع»، ماهنامه کانون، شماره84، (شهریور1387)، ص 114.
[4]ـ سعید شریعتی، پیشین، ص 41؛کمال قاسمی، پیشین، ص 113.
[5]ـ محمد بروجردی عبده، پیشین، ص259.
[6]ـ احمد اشرفی، پیشین، ص 116.
[یکشنبه 1398-07-28] [ 01:44:00 ق.ظ ]
|