انحصار طلاق در زوج:/پایان نامه درباره طلاق |
توجه به احادیث دیگر که به صراحت اختیار طلاق را به مرد سپرده است و شرط واگذاری طلاق به زوجه را خلاف سنت تلقی کرده است، اعتقاد فقهاء مبنی بر اینکه روایت نبوی(ص) افادهی وجود اصالت اختیار طلاق در دست مرد و جلوگیری از طلاق توسط زوجه را میکند، منطقی و صحیح به نظر میرسد.[1] مراد از اینکه اصالتاً نمیتوان شرط کرد که حق طلاق به صورت شرط ضمن عقد نکاح به عهدهی زن قرار گیرد، این است که به طور کلی این حق به زن منتقل شود و مرد هیچگونه حقی نداشته باشد و زن تصمیم گیرندهی مطلق در سرنوشت عقد نکاح باشد، که این شرط باطل است و این قاعده، عقلانی و منطقی است؛ این امر منافاتی با توکیل طلاق به زوجه ندارد و همانطور که در شرح لمعه آمده است توکیل امر طلاق از سوی زوج به زوجه هم منافاتی با قول پیامبر(ص) هم که فرمودند: «طلاق به دست کسی است که ساق را میگیرد» ندارد بدین دلیل که ید زوجه همان ید زوج در توکیل است[2]
روایات دیگری که انحصار طلاق در زوج از آن برداشت می شود، دلالت بر این دارد که مرد میتواند، امر طلاق را به دیگری (اعم از زوجه یا ثالث) واگذار کند.
1) از مروان بن مسلم از امام صادق (ع) نقل شده است که نظر شما در مورد مردی که امر طلاق را به دست همسرش گذاشته است، چیست؟ حضرت فرمودند: امر را به دست کسی قرار دادی که اهل آن محسوب نمیشود و مخالف سنّت عمل کردهای و نکاح، چنین کاری را تجویز نمیکند[3].
2) همچنین از ابراهیم بن محرز نقل شده است که مردی از امام صادق (ع) سؤال کرد در صورتی که به همسرش گفت که امر طلاق به دست تو باشد و طلاق را به اختیار او گذاشت، در حالی که حضرت(ع) فرمودند: «مردان بر زنان برتری دارند» و تفویض این اختیار به زوجه صحیح نمیباشد[4]. مراد از عدم صحت که در این روایات یاد شده است همان عدم صحت انتقال کامل حق طلاق به نفع زوجه است که بطلان آن امری منطقی است نه توکیل در طلاق.
ب) روایاتی که وجود اختیار طلاق در ید زوج از آنها استنباط میشود:
دستهی دوم روایاتی هستند که صریحاً از منطوق آنها این حق برداشت نمیشود، ولیکن به طور ضمنی از محتوای آن، میتوان این حق و اختیار را برداشت کرد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1) در باب لزوم وجود ارادهی طلاق در روایت “زراره” از امام محمد باقر (ع) میخوانیم که “اگر مردی مطابق سنّت و در حالی که زوجه در طهر غیر مواقعه است همسرش را طلاق دهد و لیکن قصد طلاق نداشته باشد، طلاق وی طلاق محسوب نمیشود.»[5]
2) در باب لزوم تلفظ صیغهی طلاق هم در روایت زراره از امام محمد باقر(ع) چنین نقل شده است که ” به ابی جعفر گفتم مردی با کتابت همسر خود را طلاق داد… فرمود: آن طلاق محسوب نمیشود.[6] در سایر ابواب مذکور در طلاق هم عباراتی همانند دو مثال فوق به کار رفته است که به خوبی نشاندهندهی آن است که طلاق توسط زوج و به ارادهی او واقع میشود، زیرا در همهی این احادیث در مورد مردی پرسیده شده که طلاق را طی شرایطی خاص و تشریفاتی ویژه به اجرا درآورده است.
3) روایت شده است از محمد بن عیسی الیقطینی که نقل میکند که امام رضا (ع) لباس جنگ به سوی من فرستاد و امر کرد که 300 دینار به شخصی بدهم و زوجه خود را با پرداخت این مبلغ طلاق بدهم و صفوان بن یحیی را بر این طلاق شاهد بگیرم و…”[7]
[1]. سید مهدی جلالی، پیشین، صص 34 و 35.
[2]. محمد بن جمال الدین مکی العاملی (شهید اول) و زین الدین الجبعی العاملی (شهید ثانی)؛ الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، جلد 6، دار احیاء التراث العربی،بیروت، صص 23 و 24 «و یجوز توکیل الزوجه فی طلاق نفسها و غیرها کما یجوز تولیها غیره من العقود… و قوله (ص) “الطلاق بید من اخذ بالساق” لا ینافیه لان یدها مستفاده من یده مع أنَّ دلالته علی الحصر ضعیفه».
.
[3]. و عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن ابن فضّال، عنهارون (مروان) بن مسلم، عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله (ع) قال: قلتُ له: ما تقول فی رجل جعل امر امراته بیدها؟ قال: فقال لی: وَلّی الامر مَن لیس اهله و خالف السنه و لم یجز النکاح. محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن یعقوب مثله و کذا الحدیثان اللذان قبله.
[شنبه 1398-07-27] [ 11:10:00 ب.ظ ]
|