۱-۱ مقدمه:

کارآفرینی اجتماعی ترکیبی از دو عبارت کارآفرینی و اجتماعی است. کارآفرینی به عنوان فرایندی است که پیشرفت اجتماعی را تسریع می بخشد. این پدیده و رشد آن در سال های اخیر توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و می توان گفت که توجه به کارآفرینی اجتماعی از طرف پژهشگران ناشی از تغییراتی است که در محیط رقابتی اتفاق افتاده است که سازمانهای غیر انتفاعی با آن رو به رو هستند. امروزه این سازمانها در محیط سرمایه گذاری فشرده تر با رقابت در حال رشد است(اوپرمن،۱۹۹۴)[۱]. ابتکارات دولت ها، روابط بین دولت ها و سازمانهای غیر انتفاعی را تحت تأثیر و تغییر داده است. و رقابت را با ورود تأمین کنندگان سرمایه ای جدید برای بازارهای سنتی که قبلا توسط سازمان های غیر انتفاعی جواب داده می شد را تشدید کرده است و این کار سبب شده که سازمانهای غیر انتفاعی یک ژست رقابتی در فعالیت هایشان بگیرند و برروی برونداد هایی تمرکز کنند که هدف سیاسی دولت است و به دنبال راه های نوآورانه ای برای ارائه ارزش عالی تر به بازار هدف و کسب مزایای رقابتی برای سازمان اجتماعی باشند. امروزه در سرتا سر جهان سازمان ها و نهادهای مختلف غیرانتفاعی و مدنی به شناسایی، معرفی و تشویق کارآفرینان مبادرت کرده اند. برای مثال بنیاد پژواک سبز، در نیویورک، مرکزهای کارآفرینان اجتماعی تحت پوشش مرکز بین المللی کارآفرینی اجتماعی، صندوق توسعه کارآفرینی را برتر[۲] در سانفرانسیسکو، بنیاد آشوکا[۳] در زمینه های کمک سرمایه ای مخاطره آمیز به کارافرینان، برگزاری سمینارهای آموزشی، مشاوره، خدمات بازرگانی، آموزش و پرورش کودکان، فعالیت های محیط زیست، کاهش فقر و ایجاد درآمد، حقوق زنان، زمینه های ناتوانی و معلولین کارآفرینی کرده اند. می توان ادعا کرد این آغاز راه کارآفرینی اجتماعی است( اوپرمن،۱۹۹۴).

۱-۲ بیان مسأله:

تأمین مالی یکی از چالشهای ثابت برای اکثرکارآفرینان اجتماعی است، رکود اقتصادی و افزایش انتظارات برای نشان دادن ارزش و اثربخشی برنامه ها و خدمات بی شمار از چالش های بی شمار کارآفرینان اجتماعی در تلاش های خود برای ایجاد و پایدار مالی در دراز مدت است. با توجه به این که بسیاری از این سازمانها با چالش تولید درآمد و حفظ حمایت مالی و رفع نیازهای جمعیت هدف خود مواجه هستند، اینها برای بسیاری از سازمانها که در خدمت به جمعیت کم درآمد و آسیب پذیر و نیازمند هستند خیلی برجسته است(سانتوگ پادیلا و همکاران،۲۰۱۲)[۴]. با وجود این که شباهتهایی برای بسیج منابع و پایداری منابع بین کارآفرینی تجاری و کارآفرینان اجتماعی وجود دارد، اما مقیاس سرمایه گذاری اجتماعی در سازمانهای اجتماعی دارای چالش های اضافی است، چون لزوماً سرمایه گذاری در این سازمانها برای سود نیست، به همین خاطر ممکن است توانایی سازمان را در توسعه و به دست آوردن منابع لازم برای رشد را تحت تأثیر قرار دهد. اولا به خاطر بررسی سازمان کارآفرینان  مورد نظر بوسیله سرمایه گذاران، کارکنان، توزیع کنندگان، ذینفعان ، مصرف کنندگان، تأمین کنندگان که باید به آن دسترسی داشته باشند. دوم، محیط، کمتر احتمال دارد زیر ساختهای در محل تأسیس شده باشد، مانند کارگزاران، فروشندگان، و یا تأمین کنندگان مواد اولیه. سوم، بازار سرمایه مالی، که اغلب در اختیار سازمان های کارآفرینی اجتماعی نیست. در نهایت، ذینفعان و مشتریان سازمان کارآفرینی اجتماعی که اغلب افراد فقیر، تحصل نکرده و ناسالم (مریض)هستند، که قادر به پرداخت هزینه ی کامل خدماتی را که دریافت می کنند نیستند(بالوم،۲۰۱۰)[۵]. بدون تامین مالی کافی، کسب و کارها به خصوص کسب و کارهای نوپا هرگز به موفقیت نرسد. کمبود سرمایه گذاری عاملی موثر در شکست بسیاری از این کسب و کارهاست، با این حال به دلیل غیر سودآور بودن این کسب و کارها، موسسات مالی تمایلی به قرض دادن وجوه یا سرمایه گذاری در آنها ندارند. فقدان سرمایه کافی، این موسسات را با بنیان ضعیف مالی دچار خواهد کرد، و آنها را مستعد شکست خواهد کرد. به دست آوردن سرمایه و تامین مالی برای راه اندازی و توسعه موسسات همواره مشکل جدی برای موسسسات بوده است. از این رو توانایی موسسات در مشخص ساختن منابع مالی برای تامین سرمایه گذاری، و تهیه برنامه های مالی مناسب از عوامل اصلی رشد و پیشرفت این موسسات به شمار می آیدو از آنجایی که هدف اصلی موسسات رسیدن به رفاه اجتماعی است و به دلیل اینکه فرایند به دست آوردن وجوه مورد نیاز ممکن است ماه ها به طول انجامد و کارآفرینان را از حرفه مدیریت کسب و کارها منصرف کند بنابر این شناسایی منابع می تواند باعث کاهش مشکلات آنها و دستیابی سریعتر به منابع تامین مالی و افزایش ارائه کیفیت خدمات به اعضای خود می شود.

۱-۳ اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :

تجربه ثابت کرده است که دولت ها به تنهایی قادر به تأمین منافع عمومی جامعه و تحقیق اهداف توسعه ای نیستند و به همین خاطر استفاده از ظرفیت بخش تجاری در تولید کالا و ارائه خدمات باعث گسترش بنگا ه های اقتصادی در کشورهای توسعه یافته شده و زمینه های شکوفایی اقتصادی، اشتغال پایدار و رفاه نسبی شهروندان را تا حدی زیادی فراهم ساخته است. به همان نسبت که در یک کشور بخش خصوصی از لحاظ مقیاس فعالیت و بازدهی اقتصادی گسترش می یابد، رفاه و توسعه همگانی در جامعه افزیش می یابد. بخش خصوصی در توسعه، موتور محرکه و شتاب دهنده اقتصاد جامعه به حساب می آید و یکی از دلایل ناکامی کشورهای در حال توسعه در تحقق اهداف توسعه ای، ضعف ساختار اقتصادی و حضور کم رنگ بخش خصوصی و دخالت دولت در نظام اقتصادی است. به رغم حضور فعال بخش های خصوصی در قالب شرکت های تجاری، تجربه بازار نیز در تحقق نیازهای محرومیت زدایی و تأمین منافع عمومی با شکست مواجه است؛ زیرا فعالیت های بخش خصوصی در قلمرو بازار با انگیزه های انتفاعی و مبتنی بر معیار های عقلانیت 

ادامه مطلب

دیگر سایت ها :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت