انسان­ تنها در کنترل محیط نیست بلکه فرایند­های شناختی نقش مهمی در رفتار آدمی دارند. عملکرد و یادگیری انسان متأثر از گرایش­های شناختی، عاطفی و احساسات، انتظارت ، باور­ها و ارزش­هاست. انسان موجودی فعال است و بر رویداد­هی زندگی خود اثر می­گذارد. انسان تحت تأثیر عوامل روان­شناختی است و به طور فعال در انگیزه ­ها و رفتار خود اثر می­گذارد. بر اساس نظریه «بندورا» افراد نه توسط نیروهای درونی رانده می­شوند، نه محرکهای محیطی آنها را به عمل سوق می­ دهند، بلکه کارکرد­های روان­شناختی، عملکرد، رفتار، محیط و محرکات آن را تعیین می­ کند. بندورا(۱۹۹۷) مطرح می­ کند که خودکارآمدی، توان سازنده­ای است که بدان وسیله مهارت­های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف به گونه­ای اثر­بخش ساماندهی می­شود. به نظر وی داشتن دانش، مهارت­ها و دستاور­های قبلی افراد پیش ­بینی کننده­های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان در باره توانایی­های خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارت­های مختلف با توان ترکیب آنها به روش­های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشکار وجود دارد. افراد کاملاً می­دانند که باید چه وظایفی را انجام دهند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارت­ها موفق نیستند.(بندورا، ۱۹۹۷، ۷۵). خود­شناسی از طریق پردازش مهارت­های شناختی، انگیزش و عاطفی که عهده­دار انتقال دانش و توانایی­ها به رفتار ماهرانه هستند، فعال می­شوند. به طور خلاصه، خودکارآمدی به داشتن مهارت یا مهارت­ها مربوط نمی­ شود، بلکه داشتن باور به توانایی انجام کار در موقعیت­های مختلف شغلی، اشاره دارد. باورکارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده­ی شایستگی انسان است.انجام وظایف توسط افراد مختلف با مهارتهای مشابه در موقعیتهای متفاوت به صورت ضعیف، متوسط یا قوی ویا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای کارآمدی آنان وابسته است. مهارتها می­توانند به آسانی تحت تاثیر خود­شکنی[۲۵](self-doubt ) یا خودتردیدی قرار گیرند، در نتیجه حتی افراد خیلی مستعد در شرایطی که باور ضعیفی نسبت به خود داشته باشند، از توانایی­های خود استفاده­ی کمتری می­ کنند، (بندورا، ۱۹۹۷). به همین دلیل احساس خودکارآمدی، افراد را قادر می­سازد تا با بهره گرفتن از مهارتها در برخورد با موانع، کارهای فوق­العاده­ای انجام دهند(وایت، ۱۹۸۲). بنابراین خودکارآمدی درک­شده عامل مهم برای انجام موفقیت­آمیز عملکرد ومهارتهای اساسی لازم برای انجام آن است. عملکرد موثر هم به داشتن مهارت­ها وهم به باور در توانایی انجام آن مهارت­ها نیازمند است. اداره کردن موقعیت­های دائم­التغییر، مبهم، غیر قابل پیش ­بینی و استرس­زا مستلزم داشتن مهارت­های چند­گانه است. مهارت­های قبلی برای پاسخ به تقاضای گوناکون موقعیت­های مختلف باید غالبا به شیوه ­های جدید، سازماندهی شوند. بنابر­این مبادلات با محیط تا حدودی تحت تاثیر قضاوت­های فرد در توانایی­های خویش است. بدین معنی که افراد باور داشته باشند که در شرایط خاص می­توانند وظایف را انجام دهند، خودکارآمدی درک شده معیار داشتن مهارت­های شخصی نیست، بلکه بدین معنی است که فرد به این باور رسیده باشد که می ­تواند در شرایط مختلف با هر نوع مهارتی داشته باشد، وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. پولر و همکاران (۲۰۰۲) بیان می­ کنند که خودکارآمدی یا ادراک خودکارآمدی در برگیرنده احساس خوشایند فرد در انجام تکالیف است که بطور فراگیری با انگیزش و انجام موفقیت­آمیز تکالیف در تمامی انسانها مرتبط است. (به نقل از، بندورا، ۱۹۹۷).

اگر افراد مطمئن باشند که می­توانند از عهده­ تکالیف دشوار برآیند، تلاش جدی­تری برای موفق شدن می­ کنند. به افرادی که در موقعیت خاصی کارایی شخصی ندارند، می­توان آموزش داد که به توانایی خود برای موفق شدن بیش­تر اعتماد کنند و بدین ترتیب، احساس ارزشمندی و امکان موفقیت خود را تقویت کنند. (هالجین و ویتبورن[۲۶]، ۲۰۰۳; ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۸۷).

خودکارآمدی به بنیه­ی شخصیتی فرد در رویارویی با مسائل در رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد و بیش­تر از این که تحت تأثیر هوش و توان یادگیری دانش­آموز باشد، تحت تأثیر ویژگی­های شخصیتی از جمله خود باوری (اعتماد­ به ­نفس[۲۷])، تلاش­­گر بودن و تسلیم شدن(خودتهییجی[۲۸])، وارسی علل عدم موفقیت به هنگام ناکامی (خودسنجی[۲۹])، آرایش جدید مقدمات و روش­های اجتماعی رسیدن به هدف (خودتنظیمی[۳۰]) و تحت کنترل درآوردن تکانه­ها(خودرهبری[۳۱]) قرار دارد. (بهرامی، ۱۳۸۶؛ به نقل از پورجعفردوست، ۱۳۸۶).

یکی ازاهداف آموزش و پرورش در همه­ی جوامع،کمک به فرد برای کسب خودکارآمدی است. برای اینکه یک فرد در بزر گسالی کارآمد باشد، باید این خصوصیت را از دوران طفولیت و دانش­آموزی یاد بگیرد. معلمان نیز در این مسیر به عنوان الگویی مؤثر در جهت آموزش کارآمدی نقش مهمی ایفا می­ کنند.

(سیف، ۱۳۸۶)

کارآمدی یک توانایی زایشی است و پنج مؤلفه­ی خودباوری (اعتماد به نفس، حل مسئله، تفکر مثبت وخودپنداره[۳۲])، خودتنظیمی(خویشتن­داری، نظم بخشیدن به افکار و رفتار خود برای رسیدن به هدف مورد نظر)، خودسنجی(خودارزشیابی)، خودرهبری(مثبت­گرایی، کنترل رفتارهای خود به منظور رسیدن گام­به­گام به هدف مورد نظر و خودتهییجی(ایجاد انگیزه در خود و مبارزه با شکست را شامل می­شود (بهرامی، ۱۳۸۶، به نقل پور از جعفردوست، ۱۳۸۶).

فاطمه ترک لادنی در زمستان ۱۳۸۹ در تحقیقی تحت عنوان« تاثیر خودکارآمدی بر موفقیت افراد در زندگی» که در مدرسه پیش دانشگاهی شاهد حضرت مهدی (ع)، ناحیه ۵ اصفهان انجام داد به این نتیجه دست یافت که خودکارآمدی به عنوان یک عامل شناختی می ­تواند به افراد کمک کند و مسیر رسیدن به موفقیت را برایشان هموار سازد؛ بنابراین، شناخت این عامل در راه­های تقویت آن برای پیشبرد اهداف در زندگی اهمیت فراوان دارد. پس ادراک فرد از کارآمدی خود به عنوان میانجی شناختی عمل انسان است. این ادراک بر تفکر و عمل انسان تأثیر می­گذارد.

ادامه مطلب

 

دیگر سایت ها :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت