پایان نامه درمورد بزهکاری؛نظریه‏ های بزهکاری
نظریه‏ های جرم شناختی بزهکاری
تاکنون چند نظریه عمده جامعه‏شناختی در مورد انحراف بیان شده و شاید بتوان گفت که امروز ادعا بر این است که به دلیل پیچیدگی پدیده‏های اجتماعی هیچ‏یک از این نظریه‏ها به تنهایی قدرت تحلیل و بررسی انحرافات را ندارند، بلکه در صورتی که مجموع این‏ها در کنار هم قرار گیرند، می‏توانند انحرافات را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار دهند. این نظریه‏هاعبارتند از:

بند اول: نظریه انتقال فرهنگی کج‏روی

ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگی کج‏روی معتقد است که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان آموخته می‏شود. براساس این دیدگاه، رفتار انحرافی نه منشأ ارثی دارد و نه روان شناختی، بلکه شخص کاملاً آن را از دیگران فرا می‏گیرد؛ همان‏گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش‏های فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق می‏ برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنیددهند. بنابراین، نه تنها دوستان و گروه‏های مرجع، بر همنوا شدن یا هنجارشکن شدن افراد تأثیر می‏گذارند، بلکه حتی در نوع رفتارهای انحرافی و جرایم ارتکابی افراد نیز نقش تعیین‏کننده‏ای دارند.

این دیدگاه توجه دارد که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما این‏که کدام یک از آن دو گروه فرهنگ خود را منتقل می‏کنند و تأثیر می‏گذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:

1- شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیش‏تر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود.

2-سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در کودکی و جوانی بیش‏تر از زمان‏های بعدی است.

3-نسبت تماس با منحرفان در مقایسه با تماس همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کج‏رفتاران نسبت به همنوایان بیش‏تر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیش‏تر خواهد بود.[1]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت