این نوع افسردگی خطرناک بوده و می‌تواند به خودکشی منجر گردد.

2-3-6-2-افسردگی مزمن
شدت علایم آن از افسردگی اساسی کمتر بوده اما دوره آن طولانی و ممکن است و 2 الی 5 سال به طول انجامد. علایم آن معمولا ناتوان کننده نمی­باشد اما در عملکرد مناسب و احساس خوشایندی فرد تاثیرگذار است (قراچه داغی،1381).

2-3-6-3- اختلال در سازگاری
هرگاه انسان عزیزی را از دست می­دهد، شغلش را از دست داده و یا تغییر می­دهد، و یا آگاه می‌گردد که بیماری لاعلاجی دارد کاملا طبیعی است که احساس استرس، اندوه و خشم می‌کند. اما در نهایت امر افراد خود را با شرایط پدید آمده وفق می‌دهند. اما برخی قادر به چنین عملی نمی‌باشند. هنگامی که واکنش فرد به یک موقعیت و یا حادثه سبب افسردگی دروی می‌گردد به آن اختلال در سازگاری می‌گویند. (قراچه داغی، 1381).

2-3-6-4-اختلال دو قطبی
به تغییرات غیر قابل پیش­بینی خلق از شیدایی تا افسردگی اختلال دو قطبی می‌گویند. در یک زمان فرد رفتار برون­گرایی مفرط، پرحرفی وخودبزرگ بینی از خود بروز می‌دهد و در

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

دوره‌ای دیگر افسرده می‌گردد.

2-3-6-5-افسردگی فصلی
این نوع افسردگی معمولا در زمستان شیوع می­یابد. علت آن کاهش تابش نور خورشید است. این افسردگی سبب سردرد، تحریک­پذیری و کاهش سطح انرژی می‌گردد.

 

2-4- حضور­ذهن (ذهن­ آگاهی)
مداخلات مبتنی بر آموزش مهارتهای حضورذهن به طور فزاینده­ای در حال رشد و گسترش هستند. حضورذهن عبارت است از توجه به طریقی خاص، معطوف به هدف در زمان حال و بدون داوری نسبت به تجربیات درونی و بیرونی. غالباً این حالت ذهنی از طریق شیوه­های مختلف مراقبه آموخته می­شود. کابات – زین درسال 1990 ذهن­آگاهی را به عنوان آگاهی قضاوتی لحظه به لحظه تعریف کرد و تعریف خود از ذهن­آ­گاهی را به صورت مفهوم سازی کیفی ارتقاء بخشید و نشان داد که چگونه یک فرد از سلامت خود در فرایند ذهن­آگاهی مراقبت کند و توانایی معطوف ساختن توجه به گونه‌ای که بتوان از طریق تمرینات مراقبه آن را پرورش دهد، این شیوه خاص، تحت عنوان خود ـ تنظیمی توجه از یک لحظه به لحظه دیگر تعریف شده است او در سال 1994 توجه کردن به اهداف در حال حاضر به شیوه خاص و به صورت غیرقضاوتی را ذهن­آگاهی می­داند و در سال 2003 تعریف خود را کاملتر کرده و ذهن­آگاهی را نوعی از آگاهی می­داند که از طریق توجه به اهداف واقعی و بودن در زمان حال، بدون قضاوت راجع به تجربیات آشکار لحظه به لحظه پدیدار می­گردد.

به گفته بورکووک[1](2002) از آنجایی که حضورذهن ریشه در فرهنگ بودیسم مشرق زمین دارد، ممکن است برای افراد، نامأنوس باشد، از این رو کابات – زین (2002) پیشنهاد می­دهد که بهتر است تمرینات آن منطق با فرهنگ افراد باشد. به همین علت پژوهشگران و متخصصین بالینی که تمرینات حضورذهن را در برنامه­های خدمات بهداشت روانی قرار می­دهند، معمولاً این مهارتها را مستقل از مذهب و سنتهای فرهنگی مبدأ آن آموزش می­دهند.

بائر (2003) نیز ذهن­آگاهی را به عنوان مشاهده فاقد قضاوت نسبت به جریان درحال پیشرفت درونی و بیرونی محرکها و بروز آنها تعریف می­کند. تعاریف بالینی از ذهن آگاهی در اکثر موارد شبیه به تعریف بودایی آن است، زیرا این تعاریف با مفهوم سازی بودا همسو است.

استین (1997) توجه ذهن­آگاهی را، توجه کردن دقیق و لحظه به لحظه به آنچه که فرد هم اکنون در حال تعبیر آن و تفکیک واکنشهای خود از رخدادهای حسی خام است، تعریف می­کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت