پارکینسونی القائی توسط 6 هیدروکسی دوپامین (6-OHDA) بود.

مواد و روش­ها : 50 سر موش صحرائی نر بالغ نژاد ویستار (دوازده هفته­ای)به طور تصادفی به شش گروه: گروه پایه­، گروه كنترل پارکینسونی،گروه مصرف آنتی اکسیدان وگروه تمرین (­كه به نوبه خود به زیر گروه­های مربوطه تقسیم شدند: 1- گروه پارکینسون و تمرین؛ 2- گروه پارکینسون و تمرین و عصاره؛ و 3- گروه پارکینسون و عصاره). گروه­های تمرینی به مدت دوازده هفته روی چرخ دوار تمرین کردند و گروه­هایی که عصاره مصرف کردند، هر هفته سه بار عصاره را به صورت صفاقی و به میزان200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن دریافت کردند. مخچه همه گروه­ها به جز گروه پایه و تمرین سالم با تزریق محلول 6-هیدروکسی دوپامین به صورت استریوتاکسی به داخل بطن مغز تخریب شد. سطح GDNFمخچه ، با روش الایزا اندازه گیری گردید. داده ها به روش One way ANOVA و آزمون تعقیبی TUKEYتجزیه و تحلیل شد.

نتایج: بررسی سطح GDNF مخچه در گروه­های تمرین، و مصرف عصاره نشان داد ورزشی اختیاری و مصرف عصاره گل گیاه ازگیل ژاپنی تأثیر پیش درمان معنی­داری بر حفاظت عصبی سلول های DA مخچه پس از ایجاد مدل پارکینسونی دارد اما نتیجه تحقیق درگروه تمرین با مصرف عصاره نسبت به گروه پایه وکنترل پارکینسونی نشان دادکه ترکیب این دو مداخله با هم تأثیر پیشگیری بر کاهش سطح GDNF مخچه در برابر آثار سمی 6 هیدروکسی دوپامین نشان نداده است.

فصل اول: کلیات تحقیق

1-1- مقدمه

بیماری پارکینسون (PD[1]) برای اولین بار توسط جیمز پارکینسون در سال 1817 شرح داده شد.( 105) پارکینسون یک اختلال عصبی تخریب کننده ی مزمن وشایع است که حدودا”01/0در صد از افراد بالای 60 سال را گرفتار می کند (5). علائم اولیه پارکینسون عبارتند از: اختلال در عملکرد خودکار، اختلالات عصبی، خواب وخستگی وشکایت حسی می باشد (25) . علائم دیگر در طول بیماری پارکینسون اختلالاتی نظیر سفتی عضلانی، کندی غیرطبیعی حرکات، لرزش و ناپایداری وضعیتی می باشد . (7). درمان با لوودوپا، موثرترین روش برای مدیریت علائم حرکتی وافزایش خطر ابتلابه نوسانات حرکتی ووقوع حرکات غیر ارادی می باشد(79)بیماری پارکینسون بر اثر از بین رفتن سلول های ترشح کننده ماده ای به نام دوپامین رخ می دهد(71)این بیماری زمانی آغاز می شود که حدود 80/0سلول عصبی دوپامینرژیک از بین برود (13).ویژگی های پاتولوژیک اولیه PD انحطاط نرونی و مرگ نرونهای دوپامینرژیک (DA[2]) منجر به کاهش سطح دوپامین درجسم مخطط شده(46) و علاوه بر از دست دادن نرون های دوپامینرژیک، حضور اجزای داخل سیتوپلاسمی به نام جسم لوی ،مشخص شده است(90). بیولوژی پیچیده بیماری پاركینسون و مكانیسم ناشناخته مرگ نرونهای دوپامین ساز در طی این بیماری، بیانگر آنست كه شاهراه های درون سلولی متعدد و ع

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

ناصر اساسی بیشماری در زوال این نرونها نقش ایفا می کند.نرون ها به طور مداوم در معرض سموم داخلی و خارجی موجود در مغز هستند. گونه های اکسیژن فعال (ROS) و گونه های نیتروژن واکنشی (RNS) نشان دهنده عوامل واسطه رایج ناشی از یک گروه متنوع از نروتوکسین که شروع کننده انحطاط عصبی هستند می باشد.به طور بالقوه رادیکال آزاد مخرب است وبه طور مداوم به عنوان بخشی از سوخت وساز طبیعی درنرون DA تشکیل می شود . سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی ارائه شده توسط آنتی اکسیدان آنزیمها ،سنتز آنتی اکسیدان ها در رژیم غذایی، می توانند این رادیکالها را فرو بنشانند(82).چنانچه رادیکال های آزاد بیش از حد تولید شود یا آنتی اکسیدان های آندروژنیک کاهش یابند، آسیب نرونی، ایجاد خواهد شد. بنابراین تعادل مناسب بین رادیکالهای آزاد و آنتی اکسیدان ها برای بقا نرون ها ضروری است(98). مغز دارای سیستمهای دفاعی آنتی اکسیدانی است که به عنوان سد دفاعی در برابر رادیکالهای آزاد عمل می کند ، اما با افزایش سن و بروز کهنسالی این سیستمهای دفاعی، تضعیف می گردند. از آنزیمهای موجود در این سیستمها می توان به آنزیمهای سوپراکسید دسموتاز(SOD) و کاتالازCAT) ) اشاره کرد (9). فاکتورهای نرتروفیک گروهی مهم از پروتئین های ترشحی نهان وخارج سلولی است که بقا و مرگ سلولهای عصبی را در زمان تشکیل سیناپس با بافت هدف ویا با دیگر سلولهای عصبی تنظیم می کنند . فاکتورهای نروتروفیک باعث دوام سلولهای عصبی دوپامینژیکی می شوند که در جسم سیاه ماده مغز میانی قرار گرفته اند(68) در سال1993,GDNF (عوامل نروتروفیک مشتق از سلول های گلیال) به عنوان یک فاکتور نروترفیک رشد وبقا، مشخص شده است. نشان داده شده به عنوان یک عامل تغذیه ای قوی برای نرونهای حرکتی ستون فقرات ونرونهای نورآدرژنیک مرکزی است .GDNF،از نرونهای سروتونرژیک ،دوپامینرژیک وسلولهای گلیال در برابر استرس اکسیداتیو محافظت می کند (113)وموجب رشد اکسون DAنرون های مغز میانی می شود.همچنین از نرونهای DA محکوم به مرگ محافظت و به بازسازی مسیر SN_ST کمک می کند(44 ).واثر تغذیه ای در انواع مختلف از نرون ها، از جمله سلول های پورکنژ مخچه دارند و ازانحطاط نرون های نورآدرنرژیک مخچه به دنبال ضایعات اعصاب جلوگیری می کند. داده ها نشان می دهد که GDNF ممکن است به طور عمده در سلول های پورکنژ مخچه تولید و متمرکزشود (65).

2-1- بیان مسأله

فاکتورهای نوروتروفیک (NTFs) پروتئین های ترشحی ای هستند که به گیرنده های هدفشان متصل می شوند و از کاهش سلول های عصبی جلوگیری می کنند. فاکتورهای نروتروفیک باعث دوام سلولهای عصبی دوپامینژیکی می شوند که در جسم سیاه ماده مغز میانی قرار گرفته اند(68؛93). GDNF در سال 1991 کشف شد، و اولین عضو از خانواده GDNF لیگاندهای (GFL) است. GDNFدر سال 1993به عنوان یک فاکتور نروترفیک رشد وبقا، مشخص شده است. نشان داده شده به عنوان یک عامل تغذیه ای قوی برای نرونهای حرکتی ستون فقرات ونرونهای نورآدرژنیک مرکزی است .GDNF، نرونهای سروتونرژیک،دوپامینژیک وسلولهای گلیال را در برابر استرس اکسیداتیو محافظت می کند(113). GDNF فاکتور نروتروفیک مشتق از سلول گلیال، موجب رشد اکسون DAنرون های مغز میانی می شود.همچنین از نرونهای DAمحکوم به مرگ محافظت و به بازسازی مسیر SN_ST کمک می کند. شواهد مستقیم نشان می دهد GDNF در نرونهای واسطه DA روییده شده وجود دارد(44) . GDNF،از چندین جمعیت نرون ،در سیستم عصبی مرکزی، از جمله نرونهای حرکتی دوپامین مغز میانی،حمایت می کند . موجب دوام نرون های؛ حرکتی ، حسی و عصب سمپاتیک وپاراسمپاتیک می شود . همچنین عملکرد مهمی درخارج از سیستم عصبی دارد . برای تکثیر سلولهای عصبی روده ای وتحریک رشد کلیه ،برای سلولهای اولیه جنسی مرد تمایز وتجدید تشکیل اسپرماتوزوئید مهم می باشد(93). ذخیره مداوم GDNFبرای بقای سلولهای عصبی فعال شده یا کاتکولامین های بالغ ضروری می باشد. گیرنده نروتروفیک GDNF توسط CK2 در فعالیت حیاتی ،عبور سیگنال ،سنتز پروتئین ،چسبندگی سلول به سلول ورونویسی ژن که همه موجب بقائ بافت عصبی می شود به عنوان واسطه نقش دارد. GDNFبه همراه (گیرنده آلفا/گیرنده کیناز)GFRα1/Retدر حفاظت از سیستم عصبی ونروتوژنیک نقش دارد ومسیر Mapk/Erk (چرخه گلوتامات- گلوتامین که موجب جذب گلوتامات می شود)را تحریک می کند که مانع از مرگ سلولی ناشی از NMDAمی شودGDNF. در تعامل با گیرنده هایGFRα1/Ret در سطح سلول، موجب بقای میکروگلیال شده وفعالیت فاگوسیتوز را بهبود می بخشد .فعال سازی میکروگلیال موجب تولید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت