بنا به تعریف بوردیو هر اثر هنری درون فضایی تعریف میشود و این فضا به معنای نظامی همگون از اندیشه ها نیست بلکه نظامی از تفاوت ها و تنوع هاست که هر اثر هنری درون آن تعریف میشود. فضایی که وی در ارجاع به میشل فوکو آن را فضای مقدورات استراتژیک مینامد، یعنی فضایی که هر مولدی اعم از نویسنده و هنرمند، آفرینشگریِ خود را بر اساس استراتژی هایی در پیش میگیرد که مبتنی بر گزینش و ردِ پاره ای از خط سیرهای فرهنگی و موضع گیری های سبکی، تکنیکی و مضمونی است که فضای درون گفتمانی و برون گفتمانی را از هم تفکیک میکند. تحلیل گفتمان بر خلاف تحلیل سبک به دنبال ترسیم فضای یکپارچه ای از سیطره ی یک اندیشه در یک دوران تاریخی و آشکار سازی قواعد سبک و آفرینش گری در آن دوران نیست، در تحلیل گفتمان پا را فراتر گذاشته و به دنبال زمینه های تولید متن هستیم. باید تأکید کرد که هدف تحلیل گفتمان، تحلیل معنای متن نیست، بلکه تحلیل شرایطی است که این معنا در آن تولید میشود و از همین رو به تحلیل نهادهای مولد معنا و باز تولید کنندهی گفتمان تأکید میشود. روند حرکت از متن به نهادهای مولد گفتمان بیانگر خواست نهایی تحلیل گفتمان در آشکار ساختن رابطهی میان متن، قدرت و ایدئولوژی است.
میتوان ادعا کرد که موضوع گفتمان هنری بهطور تنگاتنگ با موضوع بینا رشته ای نیز مرتبط است؛ زیرا هنر بر خلاف ادبیات از نظامهای گوناگون نشانهای بهره می برد و در برخی موارد این نظامهای گوناگون را در هم می آمیزد و متن ها و گفتمانهای چند نظامی را خلق میکند.
حال اگر بپذیریم که چگونگی تغییر نظامهای هنری در هر دورهی تاریخی بر بستری از تحولات اساسی در گفتمان کلان آن دوره ظهور مییابد و هم چنین بپذیریم که گفتمان فقط منحصر به کلمات و عبارات نبوده و علائم و نشانههای غیرکلامی نیز در شکل دادن به آنها نقش دارند، سعی بر این است تا با نگاهی بینا رشته ای نشانههایی درون سنت تصویری عصر قاجار که در آن توجه به پیکره ی زن نسبت به دوران قبل افزایش یافته و چهره سازی از زنان سرشناس درباری، زنان حرمسرای شاهی، رقصندگان و نوازندگان توجه نقاشان و همچنین دستگاه سلطنتی را به خود جلب کرده، بیابیم که در تعامل و یا در چالش با یکدیگر فرایندی را بوجود آورند که متأثر از گفتمان جنسیت و درون آن شکل گرفته است.
اهمیت درک جنسیت زمانی آشکار میشود که ما این فرض را بپذیریم که سکسوالیته در واقع فراهم کنندهی کلیدی برای فهم ما از ماست. نه به دلیل آنچه که ما اکنون هستیم، بلکه به دلیل جای داشتن جنسیت و چه بسا محوریت داشتن آن در طیفی از استراتژی هایی که دانشی از سوژه و مجموعهای از هنجارها را بوجود میآورد. دانش و هنجارهایی که به وسیله ی آنها رفتار سوژه قاعده مند میشوند. جایگاه مهمجنسیت در یک چنین گفتمان هنجارمند سازی، اهمیت درک آن و ساز و کارهای دخالت آن در دانش و هنجارها را به وضوح نشان میدهد؛ و همچنین ضرورت شناخت جنسیت بهعنوان پدیدهای فراگیر و برساخته ای تاریخی در زندگی انسان.
ازآنجا که تحلیل گفتمان رویکردی است که بیشتر برای هنرهای کلامی مورد استفاده قرار گرفته است و کمتر پژوهشی در ایران به مطالعهی شکلگیری و بروز نظامهای غیرکلامی به ویژه هنرهای دیداری درون یک گفتمان اختصاص یافته، سعی بر این است که نشان دهیم چگونه علاوه بر گزاره های زبانی گزاره های غیرزبانی چون نشانههای تصویری تحت نظارت و کنترل گفتمان این عصر بروز مییابند و خود باعث شکلگیری گفتمانی جدید در بطن یک جامعه میشوند.
سؤالات پژوهش
۱) مؤلفه های برسازنده ی گفتمان جنسیت در دورهی قاجار چه هستند؟
۲) گفتمان جنسیت در این دوره چگونه در آثار نقاشی عینیت متنی پیدا میکند؟
فرضیههای پژوهش
این تحقیق مانند سایر تحقیقات کیفی با متن سر و کار دارد و نه با مقادیر کمی و عددی (شمار و فراوانی) متغیرها. در واقع در این نوع تحقیقات متن نه تنها داده های اصلی را که یافته ها بر آن متکی اند فراهم میکند بلکه اساس تفسیر این داده ها نیز هست و در عین حال وسیله و ابزار اصلی ارائه و انتقال یافته ها به شمار میآید.
تحقیق کیفی مانند تحقیق کمی نیست که فرضیه ها را از ادبیات موجود استخراج کنیم و سپس آنها را در بوته ی آزمون قرار دهیم. در اینجا ما از اطلاعات و بینش های موجود در ادبیات موضوع بهعنوان دانش زمینه ای استفاده میکنیم تا در بستر این ادبیات به مشاهدات و گزاره های تحقیق نظر بیافکنیم.
دیگر سایت ها :
[یکشنبه 1399-02-21] [ 02:33:00 ق.ظ ]
|