پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//اضطراب امتحان |
پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//اضطراب امتحان
اضطراب امتحان
اضطراب امتحان معمولاً به نوع خاصی از اضطراب عمومی اطلاق میشود و اشاره به انواع پاسخهای بدنی، پدیدهای و رفتاری دارد که با برداشتهای شخصی از شکست همراه است. شخصی که دچار اضطراب امتحان میشود اغلب دارای یک احساس ترس از شکست همراه با نیاز بالا به موفق شدن است. هرروی ترس از شکست یا تمایل به موفقیت ممکن است درون سازی شوند. در برخی موارد ممکن است اضطراب امتحان ناشی از تمایل فرد امتحان دهنده برای جلب رضایت والدین با یک فرد مهم زندگی باشد (موسوی نژاد، 1376).
ساراسون و دیویدسون[1] (ساراسون و دیویدسون، 1962) اضطراب امتحان را این گونه تعریف میکنند: اضطراب امتحان نوعی خود اشتغالی ذهنی است که با خود کم انگاری و تردید درباره توانایهایی خود شخص حاصل میشود. غالباً به ارزیابی شناختی منفی، عدم تمرکز حواس، واکنشهای جسمانی نامطلوب و افت عملکرد تحصیل فرد منجر میگردد.
ساراسون خاطر نشان میکند که وقتی فرد در خطر امتحان برانگیخته میشود الزاماً مزاحم عملکرد امتحان نخواهد بود و تاثیری که در نتیجه امتحان میگذارد به این بستگی دارد که فرد چگونه به اضطراب واکنش نشان میدهد (ابوالقاسمی، 1374).
گیودا و لودلو[2] (1989) اضطراب امتحان را نوعی واکنش ناخوشایند و هیجانی نسبت به موقعیت ارزیابی در محیط یادگیری و کلاس درس تعریف کردهاند. این حالت هیجانی معمولاً با تنش، تشویش، نگرانی، سردرگمی و برانگیختگی سیستم اعصاب خود مختار همراه است (نریمانی، 1382).
از نظر کالو و همکاران (1992) اضطراب امتحان عبارت است از نگرانی فرد در هنگام عملکرد (انتظار شکست) از استعداد و توانایی خویش به هنگام امتحان و موقعیتهای ارزیابی ادراکات پایین شایستگی در موقعیتهای ارزشیابی غالباً احساسات اضطراب را ایجاد میکند (همان منبع).
پژوهشها نشان میدهند. مقدار کمی از اضطراب میتواند عملکرد را تسهیل کند، به ویژه اگر تکلیف خیلی دشوار نباشد. (سیبر، انیل و توبیاز[3] ،1977؛ جعفری، 1388).
اما در بعضی از دانشآموزان اضطراب باعث تضعیف عملکرد میشود. در مورد دانشآموزانی که به تواناییهایشان اطمینان ندارند، اضطراب میتواند در یادگیری و یادآوری مطالب آموخته شده تداخل ایجاد کند (نریمانی، 1382).
عقیده بر این است که اضطراب در مواقعی رخ میدهد که تهدیدی برای عزت نفس فرد وجود داشته باشد. در کار اولیه بر روی اضطراب امتحان، ساراسون، دیویدسون، لایتهال[4]، وایت[5] و روبوش[6] (1960)
کودک مبتلا به اضطراب امتحان را به عنوان فردی توصیف میکنند که «دارای نگرشهای خودکوچک شماری است، شکست در موقعیت امتحان را پیشبینی میکند و به همین خاطر نمیتواند به معیارهای عملکرد دیگران با خودش برسد و موقعیت را ناخوشایند تلقی میکند.»
هیل و ویگ فیلد[7] (1984) عقیده دارند، کودکان مبتلا به اضطراب بالا از شکست میترسند، آنها به شدت از موقعیتهای ارزشیابی کننده اجتناب میکنند و تکالیف آسانی که موفقیت در آنها قطعی است انتخاب میکند. درموقعیت امتحان، شدیداً نگران میشوند و این نگرانی با عملکردشان تداخل ایجاد میکند (استیپک[8]، ترجمه حسنزاده و عمومی، 1385).
برخی از پژوهشگران معتقدند که اضطراب با ادراکات پایین از شایستگی و انتظارات شکست ارتباط تنگاتنگی دارد و نیازی به اندازهگیری مجزا ندارند (نیکولز[9]، 1976 ؛ جعفری 1388).
اما استیپک معتقد است اگر چه اعتمادبهنفس قویاً با اضطراب ارتباط دارد، اما عوامل دیگری از جمله ارزش یا اهمیت تکلیف و شرایط شکست نیز دخیل هستند. نظریه و پژوهش در مورد اضطراب در زمینههای پیشرفت معمولاً به عنوان اضطراب امتحان نامیده میشود.
اضطراب امتحان برای توصیف ترس از امتحان عنوان شده است و استدلال میشود که عملکرد در امتحان میتواند به طور منفی بر امتحان دهنده اثر بگذارد. بنابراین زمانی که فرد در موقعیت امتحان قرار دارد دچار یک حالت برانگیختگی اضطراب میشود (همان منبع).
هولند زورث[10] و همکاران (1989) چهار نوع شناخت را که در عملکرد افراد بزرگسال دارای اضطراب مهم هستند مطرح نمودهاند: الف) ارزیابیهای مثبت از عملکرد. ب) ارزیابیهای منفی از عملکرد. ج) افکار مرتبط با تکلیف. د) افکار نامرتبط با تکلیف.
ارزیابیهای مثبت از عملکرد و رفتار مرتبط با تکلیف به عملکرد کمک میکند و لذا «تسهیل کننده تکلیف» هستند، در حالی که افکار نامرتبط با تکلیف و ارزیابی منفی به عملکرد آسیب میرسانند و لذا «بازدارندههای تکلیف» نامیده میشوند (بیابانگرد، 1386).
افراد دارای اضطراب امتحان بالا گزارش میدهند که بیشتر از افکار بازدارنده تکلیف، از جمله مقایسههای اجتماعی نادرست و ناخوشایند در مورد عملکردشان (دیفن باخر[11]، 1988؛ هولند زورث و همکاران، 1989).
[1] Sarason & Davidson
[2] Givda & ludlow
[یکشنبه 1398-07-28] [ 02:32:00 ق.ظ ]
|